چرا جریانات انحرافی از پوشش دین استفاده می کنند؟

یزدفردا :حجت الاسلام قاسم روانبخش::طبق یک قاعده تاریخی، رهزنان دین برای منحرف کردن مردم به صورت مستقیم و شفاف وارد عمل نمی‌شوند؛ زیرا جامعه در برابر آن‌ها مقاومت کرده و از این رو تلاش می‌کنند با پوشش دین و در قالب دفاع از آن، مردم را بفریبند و به تدریج ایده‌های باطل خود را نهادینه کنند، به‌گونه‌ای که مردم به این نتیجه برسند که دین کالای ارزشمندی نیست و باید آن را رها کرد؛ درست مانند کسی که می‌خواهد فردی را مسموم کند، قطره‌ای از سم را در شربتی گوارا می‌ریزد و طوری وانمود می‌کند که فرد مزبور با اشتیاق آن را بنوشد. به همین دلیل، همه افراد و گروه‌هایی که استراتژی خود را بر دین‌زدایی قرار داده‌اند، در پوشش دین به دین‌زدایی اقدام کرده‌اند.

به‌عنوان نمونه، میرزا فتحعلی آخوندزاده، فراماسونر مشهور که از مروجان اصلی اومانیزم و فراماسونری در ایران و از معاندان و مخالفان اسلام و تشیع بود، آرزو می‌کرد که "‌ای کاش کسی پیدا شدی و ملت ما را از رسوم نکوهیده اسلامی آزاد نمودی" و خرابی کل دنیا را حاصل ظهور دین‌آوران از خطه آسیا می‌دانست که مولد ادیان است (اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوند زاده، ص118) او وقتی دیدگاه‌هایش را این‌گونه عریان و صریح بیان کرد با مقاومت علما و مردم مسلمان مواجه شد تا جایی که برخی مثل شیخ فضل ا... نوری برای مقابله با آن تا پای شهادت پیش رفتند و آن جریان را به شکست واداشتند. این شکست موجب شد که روشنفکران غرب‌زده در روش خود تجدید نظر کنند و آن را به صورت تدریجی و در پوشش دین انجام دهند.

میرزا ملکم خان ارمنی، فراماسون معروف، درباره این روش می‌گوید: "چنین دانستم که تغییر ایران به صورت اروپا کوششش بی فایده‌ای است. از این رو فکر ترقی مادی را در لفافه دین عرضه داشتم تا هموطنانم آن معانی را نیک دریابند" (اندیشه ترقی، فریدون آدمیت، ص64) بر اساس این روش عوامل بیگانه توانستند به تدریج فرهنگ ملت ایران را تغییر دهند. جالب این‌که حتی محمدرضا پهلوی که یک دیکتاتور با نام و نشان دشمن بود، از همین روش استفاده می‌کرد؛ او از یک سو تظاهر به دین می‌کرد و از سوی دیگر با برنامه‌ریزی دقیق بر ریشه دین تیشه می‌زد. پس از انقلاب اسلامی نیز منحرفان و ملحدان همین شیوه را مناسب‌ترین شیوه برای مقابله با دین یافتند.

از این رو شهید مطهری طی هشداری صریح و جدی، این خطر را به مردم و مسؤولان امر گوشزد کرد و فرمود: "من به‌عنوان یک فرد مسؤول به مسؤولیت الهی به رهبران عظیم الشان نهضت اسلامی که برای همه شان احترام فراوان قایلم هشدار می‌دهم و بین خود و خدای متعال اتمام حجت می‌کنم که نفوذ و نشر اندیشه‌های بیگانه به نام اندیشه‌های اسلامی و با مارک اسلامی اعم از روی سوء نیت و یا عدم سوء نیت صورت گیرد، خطری است که کیان اسلام را تهدید می‌کند" (نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر، ص89) در همین راستا ایشان مبارزه پی‌گیر و همه جانبه‌ای را با سازمان منافقین و گروهک فرقان و دکتر شریعتی و جریان نهضت آزادی آغاز کرد که به شهادت آن بزرگوار انجامید.

در راستای همین مبارزه، امام(ره) پس از تعیین تکلیف منافقین، یکی از کانون‌های اصلی این خطر را که در پوشش دین و تظاهر به اسلام در حال دین‌زدایی بود افشاء کرد و در پاسخ به نامه محتشمی‌پور، وزیر وقت کشور، نوشت: «نهضت به اصطلاح آزادى صلاحیت براى هیچ امرى از امور دولتى یا قانونگذارى یا قضایى را ندارند؛ و ضرر آن‌ها، به اعتبار آن‌كه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند كرد و نیز با دخالت بی مورد در تفسیر قرآن كریم و احادیث شریفه و تأویل‌های جاهلانه موجب فساد عظیم ممكن است بشوند، از ضرر گروهك‌های دیگر، حتى منافقین این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیش‌تر و بالاتر است... نتیجه آن‌كه نهضت به اصطلاح آزادى و افراد آن چون موجب گمراهى بسیارى از كسانى كه بى‏اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند مى‏گردند، باید با آن‌ها برخورد قاطعانه شود، و نباید رسمیت داشته باشند.» (صحیفه نور، ج‏20، ص482)

با این اقدام امام(ره) کانون خطر متلاشی شد و همفکران آن از عرصه سیاسی کشور حذف گردیدند؛ ولی با گذشت زمان و بر اثر فعالیت‌های زیر زمینی و برنامه‌ریزی‌های حساب شده در سال 76 به‌عنوان عقبه دولت خاتمی دوباره به قدرت بازگشت و با نفوذ در قوای مقننه و مجریه و به‌ویژه در بخش فرهنگ، توانست با طرح اندیشه‌های التقاطی از نوع اسلام و لیبرالیزم، ضربات سنگینی را به فرهنگ کشور وارد سازند.

دشمن در این مرحله کوشید با انتخاب چهره‌ای معمم به‌عنوان رئیس قوه مجریه و با پوشش خط امام، خط اسلام آمریکایی را در کشور دنبال کند. این جریان به صورت تدریجی کار را بدان‌جا رساند که پس از بیانیه حزب مشارکت در سال 83 که خواهان حذف «اسلامی» از جمهوری اسلامی شده بودند، در سال 88 در فتنه 88 براندازی نظام اسلامی را در دستور کار قرار داد و ندای «جمهوری ایرانی» را در شعارهای خود مطرح کرد و پرونده این جریان انحرافی در این فرم و شکل توسط مردم بسته شد. پس از روی کار آمدن دولت نهم و حاکم شدن گفتمان امام و انقلاب توسط دکتر احمدی‌نژاد امید آن می‌رفت که تفکری ناب از نوع اصول‌گرایی غالب شود و با انقلاب در فرهنگ، همه امور به نفع اسلام و مکتب گرانسنگ تشیع تغییر جهت دهد. چنین پدیده مبارکی می‌توانست همه معادلات جهانی را درهم ریزد و ایران اسلامی را به قله‌های پیشرفت برساند.

در گام بعدی خاورمیانه اسلامی شکل بگیرد و پس از آن معادلات غرب را درهم شکند و زمینه برای صدور بهتر تفکر و مکتب امام به جهان فراهم شود. در چنین شرایطی طبیعی است که دشمن بیکار ننشیند و با برنامه‌ریزی‌های حساب شده در برابر این مهم بایستد. نفوذ عنصر انحرافی با تابلوی اصول‌گرایی و گفتمان به ظاهر ولایی در دولت نهم و سپس در دولت دهم، به تدریج شتاب حرکت عظیمی را که در دولت نهم ایجاد شده بود کند کرد.

از این بدتر لیدر جریان انحرافی با حرف‌های شبه ماسونی و طرح گفتمان انسان‌گرایی و باستان‌گروی به جای گفتمان امام و انقلاب، حرکتی ارتجاعی به سوی جریان اصلاحات و تکنوکرات‌ها انجام داد که مورد توجه آن‌ها قرار گرفت. باید مراقب بود که جریان انحرافی موفق نشود ویژگی‌های ارزشی دولت احمدی‌نژاد را یکی پس از دیگری سلب کند

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا